ساعت 2:45 عصر پنج شنبه 88/3/14
.:بدون شرح:.
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز چیز
برو برا رفیقات قضیه دیشبو تعریف کن
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 4:18 عصر چهارشنبه 87/12/28
در سایه ایزد تبارک
عید همگی بود مبارک
یادش به خیر قدیم ها که بچه تر از حالا بودیم این بیت رو روی پیک نوروزی می نوشتیم
می خواستم آخرین پست رو در سال 1387 برای خبر سمند طلاکاری شده بنویسم دیدم همه نوشتند ، خوب دیگه من نمی نویسم
راستی کمتر آجیل بخورید
مفت هست ولی ......
یاحق.....
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 12:1 عصر سه شنبه 87/12/6
در حالی که دقیقا 44 ماه از انتخاب دکتر احمدینژاد به ریاست جمهوری میگذرد، حجم سنگین فعالیتهای وی، رئیس جمهور ایران را به پرکارترین مقام عالی رتبه در جهان تبدیل کرده است.
انجام بیش از 52 سفر استانی و بازدید حدود 500 شهر بزرگ و کوچک در کشور علاوه بر سفرهای پی در پی به برخی مناطق مانند قم، مشهد و عسلویه در مدت کمتر از چهار سال، بخشی از کارنامه سنگین فعالیتهای دکتر احمدی نژاد را تشکیل میدهد.
به گزارش «آینده»، انجام فعالیت متوسط 16 ساعت در روز، استفاده از ایام تعطیل برای سفرهای کاری و دیدار با مردم، حضور در مجامع عمومی و انجام بیش از 950 سخنرانی رسمی و سه هزار ملاقات کاری در این مدت، از نظر کمّی بیش از دو برابر فعالیت یک رئیسجمهور به طور عادی است.
حضور مداوم در جلسات تخصصی نظیر کارگروه تحول اقتصادی، کارگروه حل مشکل مسکن، کارگروه تنظیم بودجه، از دیگر زمینههای مورد نظر دکتر احمدینژاد بوده که طی سه سال گذشته انجام شده است.
در بعد سیاست خارجی نیز انجام بیش از 56 سفر خارجی و مجموعا بازدید از 32 کشور مختلف دنیا، برگزاری دیدارهای مداوم با سفرای خارجی در تهران از دیگر فعالیتهای رئیسجمهور بوده است.
انجام بیش از 20 ملاقات عمومی و ویژه با دانشجویان، برگزاری 99 کنفرانس خبری داخلی و 44 نشست خبری در خارج کشور و 11 مصاحبه تلویزیونی زنده با شبکههای داخلی، ده مصاحبه اختصاصی با واحد مرکزی خبر و 55 مصاحبه اختصاصی با رسانههای خارجی و یک مصاحبه اختصاصی با روزنامه ایران از جمله ارتباطات رئیسجمهور با دانشجویان و خبرنگاران بوده است.
برگزاری دو جلسه طولانی با اقتصاددانان منتقد دولت و همچنین جلسات تخصصی با فیلمسازان، پژوهشگران و اصحاب رسانه، از ابتکارات ارتباطی رئیس جمهور به شمار میرود.
گفته میشود آغاز ساعت کاری رئیسجمهور از 6 صبح با صرف صبحانه کاری با دیدارکنندگان آغاز و عمدتا تا ساعت 22 شب ادامه دارد.
بر پایه بررسیهای گسترده، عناوین برنامههای رئیسجمهور در طول 44 ماه گذشته در جداول زیر آمده است:
جدول میزان سخنرانیها به تفکیک سال و ماه
جدول مصاحبه با رسانهها به تفکیک ماه و سال
جدول سفرهای خارجی به تفکیک ماه و سال
منبع :
http://www.tabnak.ir/pages/?cid=38120
البته نظرات بینندگان خبر تابناک برایم جالب بود .....
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 3:14 عصر چهارشنبه 87/8/22
سلام دوستان
دوباره موندم حیرون ، بدون مطلب و سوژه
واقعا سخته که بخوای بنویسی و ندونی چی بنویسی
آخه بنده چند ماهیست که لباس مقدس سربازی در بر کرده ام و در حین سربازی هستم
راستی می دونید سرباز یعنی چی؟؟
سرباز صفت مرکب مرخم یا یه همچین چیزیه
اول سربازنده بوده و حالا بعد از چند سال شده سرباز...........
واقعا که ..........
در حال حاضر اصلا ذهنم به نوشتن نمیره
انشاءالله در اولین و مناسبترین فرصت
یاحق..........
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 9:43 عصر پنج شنبه 87/7/11
سلام
دوست عزیزم امیر چند مدتیه هچل به ما زده و با هزار ناز و اطوار اینطور میگه: اگه N96 بیاد فورا می خرم .....
ما هم که نمی خوایم دل این داداشمون رو بشکنیم میگیم : ایشالا
اما پدر مارو جلومون رژه برد از بس از این لامسب پز داد و بالاخره بنده هم مختصر مشخصاتی از این اعجازززززززززززززززززززز نوکیا جان یافتم تا بذارم روی نمک ... فقط برای دل امیر
تقدیم به داداش امیر غاشق N96 6 6 6 6 6 6 6 6 6 6
پس از تاخیری بسیار سرانجام سلطان نوکیا پا به دنیای موبایل گذاشت . N96 ، که برجسته ترین گوشی شرکت فنلاندی نوکیا محسوب می شود در زمانی به بازار عرضه شده است که رقبای بسیاری در مقایسه با آن وجود دارد. با این وجود این گوشی همچنان طرفداران خاص خود را دارد .
گوشی N95 با دوربین 5 مگاپیکسلی ، قابلیت 3G و سیستم عامل S60 و در ادامه 8GB حافظه درونی در زمان معرفی خود بهترین به شمار می رفت و مسلما رقیبی برای آن وجود نداشت . در مدت نسبتا طولانی که نوکیا سرگرم آماده سازی سلطان خود، N96 بود شرکت های مختلف گوشی های بسیاری به بازار عرضه کردند و به نوعی عرصه را بر شرکت همیشه محبوب نوکیا تنگ کردند . نوکیا نیز با عرضه N96 و ارتقا امکاناتی مانند 16GB حافظه داخلی به اضافه حافظه قابل ارتقا microSD/microSDHC ، DVB-H tuner برای تماشای تلویزیون و سیستم عامل ارتقا یافته آن سعی در حفظ جایگاه خود نموده است . حال باید دید آیا این امکانات برای رقابت با سایر رقبا کافیست ؟
در جعبه گوشی این وسایل وجود دارد :
گوشی
باتری Li-ION
هدفن 3.5 mm با آداپتور میکروفن
آداپتور AC
کایل خروجی تلویزیون RCA
کابل USB sync
آداپتور همراه برای اتومبیل
طراحی
طراحی این گوشی نمونه ای الهام گرفته از N95 است ولی بصورتی مدرن و زیباتر . به مانند N81 همه چیز براق و مجذوب کننده است با این تفاوت که دکمه های جهت و مولتی مدیا کوچک تر طراحی شده اند و ظاهری زیبا تر به گوشی بخشیده اند .
نمای جلوی گوشی شامل صفحه ی 2.8" با رزیلوشن QVGA وتعداد رنگ 16M می باشد . به مانند گوشی iPhone صفحه نمایش بسیار با کیفیت است .
صفحه نمایش به خوبی در شرایط نوری مختلف قابل خواندن است گرچه بعضی رنگ ها در نور مستقیم آفتاب محو می شوند . در بالای صفحه نمایش گوشی مکالمه و دوربین VGA قرار دارد . در زیر صفحه نمایش نیز دکمه های انتخاب چپ و راست ، دکمه پنج جهته D-pad ، رد و قبول تماس ، منو ، اصلاح کننده(C) و همچنین مولتی مدیا قرار دارند . دکمه های پنهان کنترل پخش مولتی مدیا نیز در اطراف چهار گوشه D-pad قرار دارند . با توجه به مکان قرار گیری دکمه های اصلاح کننده و منو ، کار با انها تا حدی مشکل است .
هنگامی که گوشی را به سمت بالا می لغزانید با صفحه کلید 12 تایی همیشگی روبرو می شوید که براق و زیبا طراحی شده است گرچه به مانند N95 از جنس مناسبی استفاده نشده است . به مانند سایر گوشی های کشویی نیز کار با اولین ردیف دکمه تا حدی مشکل است .
زمانی که گوشی به سمت پائین لغزانده شود ، صفحه نمایش به حالت Landsacpe رفته و چهار دکمه کنترل مدیا ( اجرا / مکث ، پرش به جلو و عقب ، توقف ) نمایان می شوند . همچنین این دکمه ها در بازی نیز قابل استفاده هستند که با توجه به قابلیت N-gage موجود امکانی مناسب خواهد بود . بر روی گوشی تعدادی بازی بصورت محدود وجود ندارد و سایر بازی ها قابل دانلود هستند .
دور تا دور گوشی از پلاستیکی نقره ای پوشانده شده است که چندان مرغوب به نظر نمی رسد و در مقابل ظاهر زیبا و جذاب آن یک نکته منفی به حساب می آید .
در سمت راست گوشی دکمه های ولوم صدا و دوربین قرار دارند . همچنین بلند گو های استریو در گوشه های بالا و پائین تعبیه شده اند که در هنگام تماشای ویدئو و تلویزیون در حالت Landsacpe با قرار گیری در بالا صدا رو به خوبی منتقل می کنند .
در سمت چپ تنها اسلات حافظه microSD قرار دارد که بدلیل فرورفتگی زیاد کار با آن مشکل است .
در بالای گوشی دکمه های تغییر حالت به قفل ، جک 3.5mm خروجی هدفن و دکمه پاور / تغییر پروفایل جاری وجود دارد .دکمه پاور نیز کوچک است و کار با آن مشکل . در پائین گوشی نیز همانطور که انتظار می رود پورت microUSB ( شارژ از طریق آن ممکن است ) و پین شارژ 2mm وجود دارد .
در پشت گوشی از پلاستیک تیره براق با طراحی موجی شکل برای جذابیت بیشتر استفاده شده است . دوربین 5 مگاپیکسلی کارل زایس نیز در محیطی نقره ای رنگ قرار دارد . پایه طراحی شده بعنوان تکیه گاهی در هنگام تماشای فیلم وسیله ای سودمند به نظر می آید .
در این گوشی از دو فلش LED استفاده شده است که مسلما قدرت فلش Xenon N82 را نخواهد داشت .
در مجموع می توان طراحی N96 را ایده آل دانست .
این گوشی در مقایسه با N95 دارای طول و عرض بیشتر و ضخامت و وزنی کمتر است ولی به هر حال باید آنرا یک گوشی حجیم دانست و در حضور گوشی هایی مانند HTC Touch Diamond و iPhone سلطانی چاق لقب می گیرد !
مکانیزم کشویی آن برخلاف N95 به مرور زمان مشکلی نخواهد داشت . گرچه کاهش وزن آن بدلیل استفاده از پلاستیک های نقره ای است اما این اقدام باعث کاهش زیبایی آن شده است . استفاده از فلزی مناسب راهی مناسب برای جذاب تر کردن آن بود .
سیستم عامل
در N96 از سیستم عامل سیمبین S60 به همراه FP3 استفاده شده است که سرعت بسیار بالا و مناسبی دارد و تمامی انیمیشن ها چشم نواز هستند . در صورتی که ریزبینانه به آن دقت کنیم می توان به تاخیری در حدود یک ثانیه در عملکرد به دکمه های فشرده شده مانند دکمه مولتی مدیا اشاره کرد . در هر حال رابط کاربری عملکردی کاملا رضایت بخش دارد .
با فشردن دکمه مولتی مدیا با منو میانبر جذابی برای تلویزیون ، ویدئو ، موزیک ، عکس ، بازی ، نقشه ، اینترنت و دفتر چه تلفن روبرو می شوید.
بسته نرم افزاری OVI نوکیا برای N-gage ، Maps و Music Store بصورت On board وجود دارد و در سایر موارد نکته قابل توجهی وجود ندارد و شامل قابلیت های خوب سیستم عامل S60 می باشد .
دوربین
دوربین 5 مگا پیکسلی N96 دارای لنز Tessar کارل زایس به همراه فوکوس خودکار و فلش Dual LED می باشد.
کیفیت عکس های گرفته شده در فضای باز و نور مناسب بسیار خوب و ستودنی است . رنگ ها طبیعی و وضوح تصویر مناسب است . در حالت Close up نیز کیفیت بهتر است ولی در فواصل زیاد عکس ها تا حدودی تار می شوند .
بر خلاف فضای باز ، در فضای بسته عکس ها کیفیت مناسبی ندارند . رنگ ها به خوبی منتقل نمی شوند و عکس ها تا حدودی تار هستند .
فیلم های گرفته شده نیز با 30fps و در رزیلوشن VGA بصورت MP4 ذخیره می شوند و قابلیت video stabilization نیز وجود دارد.
برای تست فیلم برداری از اتومبیلی با سرعتی در حدود 50 mph فیلم برداری شد که نتیجه حاصل بسیار رضایت بخش بود . گرچه N96 برای استفاده های حرفه ای مناسب نیست ولی به هر حال عکس و فیلم برداری با N96 را به دوربین Canon مورد استفاده همیشگی ترجیح می دهیم .
تنظیمات عکس برداری زیادی وجود دارد از جمله انتخاب صحنه ( auto , user defined , close up , portrait, landscape, sports, night و night portrait) ، انتخاب white balance از 5 حال موجود ، تنظیم exposure از -2 تا 2 ، sharpness, contrast و ISO .
برای فیلم برداری نیز حالات auto و night mode, white balance و تنظیم color tone وجود دارد . همچنین می توانید نور را روشن و یا خاموش کنید .
یکی دیگر از قابلیت های مورد توجه دیگر Geotagging است که در هر عکس اطلاعات GPS ثبت می شود و بعد ها به راحتی می توان مکان گرفته شده عکس را به خاطر آورد .
نکته آخر عدم طراحی مناسب دکمه دوربین به مانند دکمه پاور است .
مولتی مدیا
با توجه به هدف ارائه سری N ، این سری همیشه از لحاظ مولتی مدیا متفاوت از سایرین بوده است و در این راستا N96 نیز آنرا به سطحی بالاتر آورده است . صفحه نمایش 2.8" و تعداد رنگ 16M ، تصویری واضح و بدون نقص را در نمایش ویدئو ها ارائه می دهد ، دوربین 5 مگاپیکسلی کارل زایس نیز عکس هایی واضح و زنده ثبت می کند . همچنین کاربران می توانند با استفاده از نرم افزار Music Store نوکیا به دانلود آهنگ های مورد نظر بپردازند .
طبق مشخصات عنوان شده ، N96 قابلیت پخش فایل هایی با کدک H.263 و H.264 با رزیلوشن VGA و 30fps را دارد (حداکثر SDTV از طریق خروجی تلویزیون) اما هیچکدام از فایل های H.263 با رزیلوشن QVGA و 24 و 30 fps را پخش نکرد . البته تمامی فایل های H.264 حتی با رزیلوشن 480x240 و 60fps را به خوبی پخش کرد . تماشای فیلم و تلویزیون بر روی این صفحه نمایش قدرتمند لذت بخش است گرچه به خوبی iPhone نیست .
پایه طراحی شده در پشت گوشی نیز در هنگام نمایش ویدئو ها بسیار کارآمد و مفید بود .
موزیک پلیر موجود با طراحی زیبا و مختصر گرچه در حد ipod نیست ولی بسیار مناسب و کارآمد است . در تشخیص Artist ، Album Art و اسم آنها بدون مشکل است و طرفداران را راضی نگه خواهد داشت .
FM tuner و Internet Radio نیز به خوبی موزیک پلیر قابل استفاده هستند.
بر خلاف N95 و با توجه به وجود دکمه های کنترل مدیا پنهان ، lمی توان بدون نیاز به باز کردن گوشی کنترل لازم را بر روی مدیا ها داشت .
انتظار می رود در آینده از دکمه ها مولتی مدیا بیشتر در جهت انجام بازی ها استفاده شود چرا که با توجه به طراحی صورت گرفته در N96 ، نیاز به طراحی دو طرفه برای مولتی مدیا کمتر احساس می شود .
اگر از جمله افرادی هستید که زیاد به موسیقی گوشی می دهید ، پیشنهاد می کنم در همان ابتدا به فکر تهیه ی هدفونی مناسب باشید ! هدفون ارائه شده کیفیت مناسبی ندارد ، در مقابل با هدفونی مناسب از کیفیت عالی صدا لذت خواهید برد . با وجود N96 مطمئنا نیازی به پلیر های قابل حمل (PMP) نخواهید داشت. بلندگو های N96 چه از لحاظ بلندی صدا و چه از لحاظ کیفیت بسیار خوب عمل می کنند . در مقایسه با iPhone از لحاظ بلندی صدا، N96 قویتر است و از لحاظ کیفیت تقریبا یکی هستند.
برای مشاهده فیلم و تلویزیون نیز با توجه به امکان Stereo Widening که بصورت پیش فرض فعال نیست صدا ، شما را به خوبی با تصویر همراه می کند .
عملکرد
N96 به مانند N95 8GB از 128MB RAM/256MB ROM بهره می برد اما بجای پردازنده ARM11 332MHz بکار رفته در N95 8GB از دو پردازنده ARM9 264MHz استفاده می کند . شاید دلیل این تنزل مقاصد اقتصادی بوده است .
کیفیت مکالمه نیز مطابق انتظار بدون مشکل و عالیست . حتی در حالت LoudSpeaker نیز صدا صاف و بدون مشکل است .
با استناد به مشخصات ذکر شده توسط نوکیا ، دوام باتری کاهش پیدا کرده است بطوری که Talktime آن از 5 ساعت در N95 8GB به 3.66 ساعت رسیده است و در سایر حالات 14 ساعت پخش آهنگ ، 5 ساعت ویدئو و 4 ساعت استفاده از DVB-H ذکر شده است . با توجه به باتری Li-Ion 950 mAh (BL-5F) موجود مطمئنا شاهد مشکل باتری خواهیم بود ، موضوعی که کما بیش در مورد گوشی های نوکیا وجود دارد .
نتیجه گیری
16GB حافظه درونی به اضافه حافظه قابل افزایش microSD/microSDHC ، طراحی بهبود یافته ، DVB-H tuner،سیستم عامل S60 با FP3 ، صفحه نمایشی عالی و دوربینی مناسب برای استفاده های معمول در عکس و فیلم برداری مواردی هستند که N96 را نسبت به گوشی های ماقبل خود متمایز می کند . گرچه تاخیر در عرضه آن به بازار و وجود رقبای بسیار و بعضا قدرتمند تر باعث شد تا استقبالی در حد یک سلطان از آن نشود اما نباید قابلیت های آنرا نیز نادیده گرفت .
در مقابل نکات مثبت ، می توان به جنس نا مناسب صفحه کلید ، وجود روزنه هایی در اطراف کلید ها و اندازه نه چندان مناسب آن اشاره کرد.
نوکیا قدم مناسبی در طراحی و امکانات N96 برداشته است ولی بر خلاف شرکت هایی مانند Samsung و HTC که به عرضه مداوم گوشی هایی با امکاناتی بالا می پردازند ، با قدم هایی پیوسته به آرامی به جلو حرکت می کند و به ناگاه به ارائه نوآوری و تکنولوژی جدید از سایرین پیشی می گیرد . بنابراین باید به انتظار آینده نشست .
به نقل از : http://raminrahmati.blogfa.com
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 2:37 عصر جمعه 87/6/29
سلام
چند روز پیش قافیه برای حوصله ام تنگ شده بود و یک روزنامه ای بصورت رتدوم دستم اومد
داشتم می خواندم و رسیدم به این خبر که گویا جناب آقای سردار ذوالفقاری (جانشین محترم نیروی انتظامی و فرمانده انتظامی سابق اصفهان و ....) فرموده بودند که گویا جدیدا فرقه های زیادی در کشور رسوخ کرده و القصه ...
چنان برای بنده ناقص السوژه جالب شد که به صرافت نوشتن جملاتی برآمدم تا افکارم را بزنم توی فرق استکبار جهانی
قصه این فرقه ها البته چیز جدیدی نیست ، بلکه نکته آن این است که قبلا برای دین های آسمانی هوو پیدا می کردند ، حالا برای شیطان
قبلا یک عده جاعل ، از خدا و پیغمبر مایه گذاری می کردند و خودشان را جا می زدند ، ولی حالا آپ دیت شدند و رفتند از شیطان زبون بسته مایه گذاشتند و این بدبخت را وجه الخطاب قرار دادند و عبادات خودشون را می پاشند در محضر جناب شیطووووووون
عجب روزگاریه ، تازه شنیدم که orginal و remark هم دارند توی فرقه های خودشون
چند سال پیش که بحث گروه های تهاجم فرهنگی مد شده بود و هوی متال و امثال اینها بازار داشتند اصلا جرات نمی کردند عنوان کنند عقاید شیطان پرستی شان را ظاهر کنند ، حالا چطور شده که عقایدشان اینگونه در بین جامعه منفجر شده و جسارت یارگیری علنی اعتقادی پیدا کرده اند ، پیدا کنید پرتقال فروش را .....
آخر الزمان که می گویند همین است ....
اگر در هند گاو می پرستند درد نیست ، چون آنها با اعتقاد به حق و بنا به نظر حق پرستی خودشون اینکار را می کنند ولی ....
ولی در شیطان پرستی ، اعتقاد به خدا و شیطان هست و خدا را هم قبول دارند ولی با علم به این مطلب می گویند ما در مقابل خدا و برای جنگ با او(نعوذ بالله) شیطان رانده شده را می پرستیم
یعنی عمدا و از روی علم ، راه کفر مطلق و عناد را پیش گرفته اند
و بدتر از همه اینکه مخاطب این ادیان و افراد جذبی آنها جوانان هستند و این یعنی زنگ خطری با بلندای صدای ..........
آینده را نشانه گرفته اند و متاسفانه دین داران و کارشناسان دینی بعضا هنوز در خواب غفلت بسر می برند
آهای ........
بیدار شوید که دامنه هجوم را اهل کفر متوجه بنیان نظام هستی کرده اند
این پیکار ، سوشیانت می خواهد
این بقیة الله
کجاست فریاد رس ، کجاست مهدی زهرا
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 4:2 عصر پنج شنبه 87/5/31
مشهد مقدس . محمدرضا ث :
خوشا سرما و وضع بی مثالش
خداوندا ! چرا کردی زوالش؟ (?)
اگر چه سوز سرما داد میداد
نبودم فکر این گرمای مرداد
زمستانت دو چندان لرز کردیم
کنون هم، فرودین را فرض کردیم
***
خدایا ! باز از آن سرمات بفرست
که تا پنجاه سالش گشت فهرست
ز لطف بی حدِ برخی وزیران
سفر کردیم تا اعماق دوران
سفر کردیم تا پنجاه و اندی
بدون هیچ آسیب و گزندی
***
خدایا! لطف تو از حد فزون است
ولی این حَرّ و بَردَت بی شگون است
زمستان گازمان را ناز میبود
به تابستان ز برق و آب کمبود
در این گرمای طاقت گیر مرداد
ز قطعیّ مُدام برق ، فریاد
***
فیوز برقمان از جا پریده
فِر و یخچالمان آسیب دیده
گمانم باز تا پنجاه سالی
کسی گرمای تا این حد ندیده
***
به شبها فازمان نول است یا رب!
سبوی صبرمان فول است یا رب!
عزیزی گفت دعواهای هر سال
همیشه بر سر پول است یا رب!
***
به روزش برق و آبی نیست ما را
به شب تا صبح بی تابیست ما را
اگر قطعیّ برق و آب داریم
خدا را شکر شبها خواب داریم
***
وزیر برقمان فرمود پاییز
نمایم رفع، این قطعیّ ناچیز!!!
خدایا ! ای خدای برج مینو
نگه دار این وزیر نفت و نیرو
دو چندان کن تو توفیقاتشان را
فزونی بخش احساساتشان را
***
اگر چه آب و برقی نیست ما را
اگر چه حال جان سوزی است ما را
اگر گازی اگر برقی نداریم
تو را یا رب ، کماکان دوست داریم
منبع : http://www.rasmezamaneh.blogfa.com/
عکس به مطلب ربطی نداره !! مگه باید مربوط باشه !!!!!
پاورقی مهم :
* ما این شعر رو از نمی دونم کدوم سایتی برداشتیم و گذاشتیم ولی در نظرات با عتاب آقای سراینده ی شیرینتر از جان مواجه شدیم و برای ادای بهتر حق مطلب متن کامل شعر را از وبلاگ ایشان کپیدیم تا انشاءالله مورد خطاب حق تعالی در برزخ بخاطر سرقت ادبی قرار نگیریو.
** ممدجون (محمدرضا ث : شاعر شعر فوق) دوستت داریم . میخوامت ..... یاعلی
*** ممد جون لینکت کردم
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 4:35 عصر جمعه 87/5/4
مالک اشتر روح الله ، سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
دو سه روز قبل از عملیات «مرصاد» و یا چهار، پنج روز قبل از آن، دشمن (عراقىها) سوء استفاده کرد وقتى که قطعنامه پذیرفته شد. کدام قطعنامه؟ قطعنامه 598 شوراى امنیت تازه داشت جمهورى اسلامى قطعنامه را مىپذیرفت که عراقیها سوء استفاده کردند. فکر کردند جنگ تمام شد و ما هیچ آمادگى نداریم، آمدند از 14 محور در غرب کشور، هجوم آوردند. آنهایى که با جغرافیاى منطقه آشنا هستند، از آن بالا گرفته تنگه با وسیى، تنگه هوران، تنگه ترشابه، بعد هم پاسگاه هدایت، پاسگاه خسروى، تنگاب نو، تنگاب کهنه، نفتشهر، سومار، سرنى تا مهران حدود 14 محور، دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسیر از آنها داشتیم و آنها اسیر از ما کمتر داشتند.
این علمیات، خیلى وحشتناک بود! دلهایمان را غم فراگرفت تا آنجا که امام فرموده بود: «دیگر نجنگید». من توى خانه بودم; یک دفعه ساعت 30/8 شب از ستاد کل (که من الان در آنجا کار مىکنم که در آن موقع معاون عملیاتش یکى از برادران سپاه بود.) به من زنگ زد و گفت: فلان کس! دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعتبه جلو مىآید. همین جورى سرش را انداخته پائین مىآید. من گفتم: کدام دشمن؟! اگر تنها از یک محور سرش انداخته، پس چه جور دشمن است؟! گفت: نمىدانیم گفت: همین طور آمده الان به کرند هم رسید و کرند را هم گرفتند. چون بعد از پاتاق، مىشود کرند، بعد از کرند، مىشود اسلامآباد غرب و سپس نیز مىآید به کرمانشاه. گفت: همین جور دارد جلو مىآید. گفتم: این چه جور دشمنى است؟ گفت: ما هیچى نمىدانیم. گفتم: حالا از ما چه مىخواهید؟ گفتند: شما بیائید بروید منطقه. خلاصه گفتم: اول یک حکمى بنویسد که من رفتم آنجا، نگویند تو چه کارهاى؟ درست است نماینده حضرت امام هستم ولى نمایندگى حضرت امام از نظر فرماندهى، نقشى ندارد. او گفت: هر حکمى میخواهى، بگو ما مىنویسیم. ما هر چه فکر کردیم، دیدیم مغزمان کار نمىکند. حواسمان پرت شد که این دشمن، چه کسى است. آخر گفتم: فقط به هواپیما بگویید که ساعت 30/10 آماده بشود ما با هواپیما برویم به کرمانشاه.
هواپیما آماده کردند. ساعت 30/10 رفتیم کرمانشاه. رسیدیم کرمانشاه، دیدیم اصلا یک محشرى است. مردم ریختند بیرون شهر از شدت وحشت. این جاده بین کرمانشاه بیستون تقریبا حالتبلوارى دارد. تمام پر آدم، یعنى اصلا هیچ کس نمىتواند حرکت کند. طاق بستان محل قرارگاه بود. مجبور شدیم پیاده شویم، ماشین گرفتیم، رفتیم تا رسیدیم تا ساعت 30/1 شب ما دنبال این بودیم، این دشمنى که دارد مىآید، کیه؟ ساعت 30/1 شب یک پاسدارى سراسیمه و ناراحت آمد، گفت: من اسلامآباد بودم، دیدم منافقین آمدند، ریختند توى شهر (تازه فهمیدم منافقین هستند ریختند توى شهر.) شهر را گرفتند آمدند پادگان ارتش را (که آن موقع ارتش آنجا نبود ارتش همه توى جبههها بودند فقط باقى مانده آنها بودند.) گرفتند.فرمانده، سرهنگى بود. حرفشان را گوش نمىکرد. همان جا اعدامش کردند و مىخواستند بیایند به طرف کرمانشاه، توى مردم گیر کردند، چون مردم بین اسلامآباد تا کرمانشاه با تراکتور، ماشین و هر چى داشتند، ریختند توى جاده. پس اولین کسى که جلوى آنها را گرفته بود خود مردم بودند.
من به آقاى «شمخانى» که الان وزیر دفاع است و آن وقت معاون عملیاتى در ستاد کل بود گفتم: فلان کس! ما که الان کسى را نداریم، با کدام نیرو دفاع کنیم، نیروهامون هم توى جبهه ماندهاند. اینجا کسى را نداریم; هوانیروز همین نزدیک است، زنگ بزن به فرمانده آنها، خلبانها ساعت 5 صبح آماده شوند، من مىروم توجیهشان مىکنم. (از زمین که کسى را نداریم.) با خلبانان حمله مىکنیم. ایشان زنگ به فرمانده هوانیروز مىزند، مىگوید: من شمخانى هستم. فرمانده هوانیروز مىگوید: من به آقاى شمخانى ارادت دارم، ولى از کجا بفهمم که پشت تلفن، شمخانى باشد، منافق نباشد؟ تلفن را من گرفتم. من اکثر خلبانها را مىشناختم، چون با اکثر آنها خیلى به ماموریت رفته بودم. همه آنها آشنا هستند. همین طور زنگ زدم اسمش «انصارى» بود. گفتم: صداى مرا مىشناسى؟ تا صداى ما را شنید، گفت: سلام علیکم. و احوال پرسى کرد. فهمید. گفتم: همین که مىگویید، درست است. ساعت 5 صبح خلبانها آماده باشند تا من توجیهشان کنم.
لشگریان نفاق پس از رویارویی با سپاه اسلام
صبح تا هوا روشن شد شروع کنیم و گرنه، دیگه منافقین بریزند، اوضاع خراب مىشود; 5 صبح، ما رفته بودیم; همه خلبانها توى پناهگاه آماده بودند، توجیهشان کردیم که اوضاع خراب است، دوتا هلىکوپتر جنگى کبرى، یک 214 آماده بشوند و با من بیایند. اول ببینم کار را از کجا شروع کنیم؟ بعد، بقیه آماده باشند تا گفتیم، بیایند. این دو تا کبرى را داشتیم; خودمان توى هلىکوپتر 214 جلو نشستیم. گفتم: همین جور سر پائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روى جاده مىرفتیم نگاه مىکردیم، مردم سرگردان را مىدیدیم.
آزادی ارتش به اصطلاح آزادی بخش از قید دنیا
25 کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه چال زبر که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنه مرصاد». من یک دفعه دیدم، وضعیت غیر عادى است، با خاک ریز جاده را بستند یک عده پشتش دارند با تفنگ دفاع مىکنند. ملائکه و فرشتگان بودند! از کجا آمده بودند؟ کى به آنها ماموریت داده بود؟! معلوم نبود. هلىکوپتر داشت مىرفت. یک دفعه نگاه کردم، مقابل اونور خاکریز، پشتسرهم تانک، خودرو و نفربر همین جور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار مىآورند تا از این خاک ریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید و گرنه ما را مىزنند. به اینها گفتم: بروید از توى دشت. یعنى از بغل برویم; رفتیم از توى دشت از بغل، معلوم شد که حدود 3 تا 4 کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشى داشتم. مىتوانستم صحبت کنم; به خلبان گفتم: اینها را مىبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهاى دوتا کبرىها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یک دفعه داد و بیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفتند: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودىاند. چىچى بزنیم اینهارو؟! خوب اینها ایرانى بودند، دیگه مشخص بود که ظاهرا مثل خودىها بودند و من هر چه سعى داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودى را بزنیم! براى ما مسئله دارد; فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانى شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدودا 500 مترى ستون زرهى نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم به خاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توى هلىکوپتر. عصبانى بودم، ناراحت که چه جورى به اینها بفهمونم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسؤولم. آمدم که تو راحتبزنى; مسؤولیتبا منه. گفت: به خدا من مىترسم; من اگر بزنم، اینها خودىاند، ما را مىبرند دادگاه انقلاب. حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث مىکنیم راجع به اینکه مىخواهیم بزنیم آنها را.
مسعود و مریم رفقا را تنها گذاشته بودند ........ شجاعت از تصویر می بارد
منافقین سرلوله توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. حالا من خودم توپچى بودم. اگر من مىخواستم بزنم با اولین گلوله، مغز هلىکوپتر را مىزدم. چون با توپ خیلى راحت مىشود زد. فاصله یا برد 20 کیلومترى مىزنیم، حالا که فاصله 500 مترى، خیلى راحت مىشود زد. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، 50 مترى ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلى آمد که اینها خودى نیستند. گفتم: دیدى خودىها را؟ اینها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهى گفتند: به على قسم الان حسابش را مىرسیم. سوار هلىکوپتر شدند و رفتند. جایتون خالى. اولین راکتى که زد، کار خدا بود، اولین راکتخورد به ماشین مهماتشان. خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان مىرفتبالا. بعد هم اینها را هرچه مىزدند، از این طرف، جایشان سبز مىشدند، باز مىآمدند. من دیگه به هلىکوپتر کبرى گفتم: بچهها! شماها بزنید; ما بریم به دنبال راه دیگه. چون فقط کافى نبود که از هوا بزنیم، باید کسى را از زمین گیر مىآوردیم.
ما دیگه رفتیم شناسایى کردیم; یک عده توى سه راهى روانسر، یک عده توى بیستون، فلاکپ، هرچه گردان بود، اینها را با هلىکوپتر سوار مىکردیم، دور اینها مىچیدیم. مثل کسى که با چکش مىخواهد روى سندان بزند اول آزمایش مىکند بعد مىزند که درستبخورد. ما دیگه با خیال راحت دور آنها را گرفتیم. محاصره درست کردیم; نیروهاى سپاه هم از خوزستان بعد از 24 ساعت، رسید. نیروهاى ارتش هم از محور ایلام آمد.
حال باید حساب کنید از گردنه چال زبر تا گردنه حسن آباد، 5 کیلومتر طولش است. همه اینها محاصره شدند ولى هرچى زده بودیم، باز جایش سبز شده بود. بعد از 24 ساعتبا لطف خداوند، اینان چه عذابى دیدند... بعضى از آنها فرارى مىشدند توى این شیارهاى ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار مىکشیدیم، نمىآمدند. مىرفتیم دنبال آنها، مىدیدیم مردند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توى اینها، دخترها مثلا فرماندهى مىکردند. از بیسیمها شنیده مىشد: زرى، زرى! من بگوشم. التماس، درخواست چه بکنند؟ اوضاع براى آنها خراب بود. ما دیدیم اینها هم منهدم شدند... بعد گفتیم، برویم دنباله اینها را ببندیم که فرار نکنند. باز دوباره دو تا هلىکوپتر کبرى گیر آوردیم و یک هلىکوپتر 214، که رفتم به طرف گردنه پاتاق.
از اسلامآباد رد مىشدم، جاده را نگاه مىکردم که ببینم منافقین چگونه رفت و آمد مىکنند. دیدیم یک وانتى با سرعت دارد مىرود. حقیقتش دلمون نیامد که این یکى از دستمون در بروند; به خلبان کبرى گفتم: از بغل با اون توپت توپ 20 میلى مترى خوبى دارند. از 2/3 کیلومترى خوب مىزند.- یک رگبارى بزن، ترتیبش را بده. گفت: اطاعت میشه. تا آمدم بجنبم، دیدم هلىکوپتر رفته بالاى سرش، مثل اینکه مىخواهد اینها را بگیرد، من گفتم: «جلو نرو زیرا اگر بروى جلو، مىزنندت.» یک دفعه هلىکوپتر را زدند، دیدم هلىکوپتر رفت، خورد به زمین شخم زده. یک دود غلیظى مثل قارچ، بلند شد; مثل اینکه دود از کله ما بلند شد که اى کاش نگفته بودیم: برو! اشتباه کردم. حالا چکار کنیم؟ خلبان را نجات بدهم، ما را هم مىزدند; آنجا پر منافق بود به هر صورت، خلبانها را راضى کردم که برویم یک آزمایش کنیم، ببینیم مىتوانیم که خلبان را نجات بدهیم. دیدیم هلىکوپتر دومى گفت: من توپم کار نمىکند، نمىتوانم پشتیبانى کنم; برویم آنجا، مىزنند. گفتم: هیچى، اینها که شهید شدند، برویم به طرف ادامه هدف. رفتیم محل را شناسائى کردیم.
حدود یکى دو گردان نیرو را من توى گردنه پاتاق پیاده کردم و راه را بر آنها بستم که فرار نکنند. برگشتیم، شب شد. صبح ساعت 8 بود که من توى طاق بستان بودم. یک دفعه، تلفن زنگ زد; فرماندهى هوانیروز گفت: فلان کس! دوتا خلبان پیش من هستند، دوتا خلبانى که دیروز گفتى شهید شدند. گفتم: چى؟ من خودم دیدم شهید شدند! گفت: آنها آمدند. بعد، خودمان را به خلبانها رساندیم. تعریف کردند و گفتند: ما رفتیم آنها را از نزدیک کنترل کنیم، ما را زدند; سیستمهاى فرمان هلىکوپتر، قفل شد. یعنى دیگه کنترل نبود. ما فقط با هنر خودمان، زدیم به خاک به صورت سینمال، که سقوط نکنیم. وقتى زدیم، یک دفعه دیدیم موتور دارد آتش مىگیرد ولى ما زندهایم. هنوز یکى از کابینها باز مىشد. لکن کابین دیگرى باز نمىشد، قفل شده بود. شیشهاش را با سنگ شکستیم، آمدیم بیرون، دوتایى از این دود استفاده کردیم و به طرف تپه مقابل فرار کردیم. بعد، منافقین که آمدند، دیدند جایمان خالى است، رد پایمان را دیدند و دیدند که ما داریم پاى تپه مىرویم. افتادند دنبال ما. بالاى تپه رسیدم. نه اسلحهاى داریم نه چیزى. خدایا! (شهادتین را مىگفتیم). کار خدا، یک دفعه دیدیم از طرف ایلام دوتا کبرى اصلا چه جورى شد که یک دفعه اونجا پیدا شدند؟! آمدند به طرف جاده، شروع کردند به زدن اینها و آنها هم پا به فرار گذاشتند. حالا اینها از این ور فرار مىکنند، ما از اون ور فرار مىکنیم. ما هم از فرصت استفاده کردیم به طرف روستاهایى که فکر کردیم داخل آنها، دیگه منافق نیست، رفتیم. بعد، رسیدیم به روستا، و خیالمان راحتشد که دیگر نجات پیدا کردیم. تا رفتیم توى روستا، مردم دور ما را گرفتند. منافقین! منافقین! گفتیم: بابا! ما خودى هستیم; ما خلبانیم. گفتند: نه، شما لباس خلبانى پوشیدید. و شروع کردند به کتک زدن ما.
کار خدا یکى از برادرهاى سپاه اونجا پیدا شده، گفته: شما کى را دارید مىزنید؟ کارتشان را ببینید. کارتمان را دیدند، گفتند: نه بابا! اینها خلبانند. شروع کردند رو بوسى با اینها یک پذیرائى گرم. صبح هم هلىکوپتر کبرى آنجا پیدا شده بود. هلىکوپتر کمیته، ساعت 8 آنها را رسانده بود به محل پایگاه، که آنها را ما حالا دیدیم. به هر حال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیه شریفه، عمل کرد. که خداوند در آیه شریفه مىفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دستشما عذاب مىکنم و دلهاى مؤمن را شفا مىدهم. و به شما پیروزى مىدهیم.» (توبه-14) و نقطه آخر جنگ با پیروزى تمام شد. که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزى نهایى، ما یک پیروزى عظیمى بود.
فان حزب الله هم الغالبون
پی نوشت : به نقل از http://www.alef.ir/
¤ نویسنده: عماد یونسی
ساعت 12:8 صبح سه شنبه 87/5/1
این عکس های جالب انگیزناک را که می بینید در راهی که به معیت دوست گرامیمان امیر (پیشی عاشق) میرفتیم توسط ایشان و با گوشی که نمیشه گفت بلکه دوربین مافوق پیشرفته ( ان??) تصویرگری شد که جالب است.
دقت کنید دوست من ( ان?? ) دارد ... این خیلی مهم است ...........................................
در راستای آموزش پیش از شغل ............
این آقا می خواد یگان ویژه موتور گیر بشه
(عزیزم غصب مال مردم آخر و عاقبت نداره .... از عمر عبرت بگیر )
این کوچولو هم رسته انتظامی یا آگاهی یا ... بالاخره یه چیزی می خواد بشه دیگه
حالشو بردی ها .............................
ای داد از این عمر که گذشت . ایکاش باز می گشتم به طفولیت و بی خبری از دنیا و مافیها . و چه خوب و پر برکت بود آسودگی و ملعبه کردن هر چیز در این وانفسا
در ذهنمان دزد و پلیس بازی می کردیم و باور نداشتیم که ممکن است روزی از سر لجاجت و کبر و غرور ممکن است دزدی باشیم از بیت المال و یا آقا زاده ای که ملت را رعیت فرض کرده باشد.
یادش به خیر برای آقا امام حسین با دستهای کوچکمان از سر صدق و صفا بر سینه می زدیم و با آه کودکی فریاد یاحسین می کشیدیم
یادش به خیر در زمان ما که تازه غربت فضای یاد جبهه ها را نگرفته بود می توانستیم بسیجی بازی کنیم و با دشمن بد بجنگیم .
یادش به خیر بسیجی را در باطنمان می دانستیم و نه به لباسی رنگارنگ و چریکی که خدای نخواسته از سر خستگی شیفت شبانه پرخاشی کنیم و دلی .....
یادش به خیر کودکی ها
زمین و خانه را می توانستیم تصور کنیم و هنوز مثقال زعفران نشده بود .
می توانستیم بی برقی موشک باران صدام را تحمل کنیم
می توانستیم
ولی حالا باید " واستعینوا بالصبر و الصلات"
این را دوست عزیزم آقای احمدی به من توصیه کرد .
یاحق.......
¤ نویسنده: عماد یونسی
:: بازدید امروز ::
3
:: بازدید دیروز ::
16
:: کل بازدیدها ::
171702
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
::پیوندهای روزانه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها::
احمدی . احمدی نژاد . ازدواج . انتخابات . انیشتن . بار گران . بروجردی . پیامک . تاهل . جمهوری . چیز . دزدی . دهمین . روزنوشت . ریاست . سفر استانی . سیاست . شعر . شیعه . عشق . غارت . مناظره . موسوی . میرحسین . نژاد . همسر . واقعیت .
:: آرشیو ::
سیاست خارجی
سیاست داخلی
جمهوری خودمختار آزاد اسلامی
خاطرات
مناسبت ها
.............
::وضعیت من در یاهو ::